محل تبلیغات شما

محیی



حاجقاسم؛ شخصیتی که از سلامت» عبور کرد، و در مسیر طهارت» قرار گرفت.


تحلیلی روان‌شناختی از شخصیت  سردار رشید اسلام؛ سپهبد شهید حاج قاسمسلیمانی(رضوان الله تعالی علیه) 


حاج قاسم، طهارت، قداست، سلامت

خبر شهادت سردار رشید اسلام؛ حاج قاسم سلیمانی(رضوان اللهتعالی علیه) تن‌های خفته را نه؛ که جان‌های غفلت زده را بیدار کرده است.

در این چند روزی که از شهادت این مرد» می‌گذرد (سیزدهم دیماه سال نود و هشت) دائماً ازخود سوال می‌کردم چرا نمی‌توانم با نظریه‌های موجود روان‌شناختی تحلیلی از شخصیتاین مرد الهی ارائه دهم؟

آیا او را در قالب ویژگی‌های انسان خودشکوفا باید تحلیلکرد؟»

آیا تیپ‌های شخصیتی سالم را باید دنبال کرد؟»

آیا توانمندی‌های مثبت را باید در او یافت؟».

حتی به کتب روان‌شناسی اجتماعی هم مراجعه کردم شاید در ذیلمباحث عوامل جاذبه‌های میان فردی» یا عوامل نفوذ اجتماعی» بشود چیزی یافت امّانیافتم! نه اینکه چیزی نیافتم؛ در خور شخصیت ایشان نیافتم!

چه می‌شود انسانی به مراحلی از تحول و تعالی می‌رسد؛ چونحاج قاسم؟» ناگاه متفطن به پژوهشی شدم که چند سال پیش در زمینه سلامت روان» ازمنظر اسلام انجام داده بودم. 

عجب! خدایا این بحث، چقدر تناسب دارد با شخصیت حاجقاسم! گفتم بگذار چند سطری بنویسم به قصد قربت، شاید روح متالّه حاج قاسم دستگیریکند از ما، و دستی برآرد و ما خاک‌نشینان را تحرکی بخشد!

اجازه می‌خواهم بخشی از این پژوهش را به محضر شما تقدیمکنم:

موضوع سلامت روان در اندیشه اسلامی را باید در مفاهیمی چونسلامت نفس»، سلامت قلب»، سلامت روح»، و سلامت عقل» جستجو کرد. نگارنده طیپژوهش مورد اشاره (http://ravanshenasi.nashriyat.ir/node/456) ابتدا حداقل 15 مطالعهدر زمینه سلامت روان» در میان پژوهشگران جهان اسلام را مورد بررسی و تحلیل قرارداده؛ و سپس با انتخاب نوزده مفهوم مستقیم و غیرمستقیم از مهم‌ترین مفاهیم حوزه سلامت»و حوزه مرض» در منابع اسلامی(صحّت»، راحت»، سلامت»، عافیت»، نجات»، طهارت»،قداست»؛ مرض»، سقم»، وجع»، داء»، آفت»، زمانت»، ألم»، عاهت»، بلاء»،تعب»، هلاکت»، و عجز»)، آنها را در قالب شاخص‌های هفتگانه (معنای لغویی، قلمرو مفهومدر ابعاد جسمی و روانی، گستره مفهوم در دنیا و آخرت، تعامل مفاهیمی، تقابل مفاهیمی،معنای اصطلاحی بر اساس تحلیل دینی، و نقش تبیینی مفهوم در سلامت یا بیماری) موردبررسی قرار داده؛ سپس به ارتباط‌شناسی مفاهیم مذکور پرداخته، و در نهایت باشناسایی عناصر کلیدی، مدل مفهومی سلامت روان بر اساس منابع اسلامی را ارائه دادهاست.

حاصل پژوهش چه شد؟

حاصل این شد که سه عنصر کلیدی محورهای سلامت روان» دراندیشه اسلامی هستند. آن سه عنصر عبارتند از:

توانایی»

معیارپذیریتوحیدی»

سازشپذیری توحیدی»

1     سلامت روان در اندیشه اسلامی در یک. . 


روانشناسی جایگزین دین می‌شود؟

 با سلام خدمت همه عزیزانی که مباحث ما را دنبال می‌کنند.

یادم هست در مصاحبه‌ای در یکیاز مجلات (فرهنگ درمانگرانه و روان‌شناسی؛ مجله صراط مبینhttp://smhi.ir/index.php/interview/item/4695-2016-09-11-05-07-58)، از من سوال شد که چراروان‌شناسی در ایران این همه در حال گسترش است و مردم روز به روز به آن رو میآورند؟

جواب:

- چون مردم نیاز به فلسفه زندگی دارند.

- چون نیاز دارند اصولی برای سبک زندگیشیون وجود داشته باشه!

- خب این فلسفه و این اصل رو از کجا باید به دست بیاورند؟

- احتمالا مردم تصور کرده‌اند که این سبک رو روان‌شناسی میتونه دراختیارشون قرار بده!

تا آنجا که در خاطر ما ایرانی‌هاهست، دین» به‌خصوص دین اسلام» عهده‌دار ارائه یک سبک زندگی و یک فلسفه محکم درزندگی بود؛ یعنی روان‌شناسی» داره جای دین» رو می‌گیره؟!

احتمالا داره چنین اتفاقی می افته!

حالاشاید کسی بگوید شما تأثیرات روان‌شناسی را بیش از حد بزرگ می‌کنید!

 خدمت شماباید عرض کنم واقعاً روان‌شناسی امروزه در دنیا مهم شده است. 

 Image result for meditation

پاولویتز استاد روان‌شناسی دانشگاه نیویورک با تالیف کتاب 

روان‌شناسی به مثابه دین:آیین خودپرستی»

 psychology asreligion: the cult of self-worship  

این انتقاد را نسبت به روان‌شناسی انسان‌مدارانه کنونیمطرح کرد. 

پاولویتز می‌گوید از نگاه روان‌شناسان (مزلو، راجرز، فروم، می) خودپرستی(پرستش)، خودرضایتی(رضامندی)، وخودشکوفایی  از اهدافاکثر افراد امروزی شدهاست و روان‌شناسی با یک شیوه علمی و روشمند این اهداف را در حال سازماندهی کردن است.

 ویتزادامه می‌دهد:

 روان‌شناسی امروز در حال درخشش به مثابه یک ایدئولوژی لذت گرایانه-خودشیفتگانهبه مثابه یک دین  است! 

 به گفتهویتز این چهار نظریه‌پرداز (مزلو، راجرز، فروم، رو لو می)،نظریه‌های روان‌شناختیرا به‌گونه‌ای فرموله می‌کنند که روش‌های علمی را به‌مثابه یک فلسفه زندگی ترسیم کرده،به‌طوری که به‌عنوان یک دین می‌تواندبرای میلیون‌ها نفر از افراد امروزی خدمت رسانی کند! 

 اگرادعای پاول ویتز درست باشد و قبول کنیم روان‌شناسی عملاً در حال حرکت به سمتفرموله کردن فلسفه زندگی است و در حال ارائه سبکزندگی به انسان‌هاست حالا باید سوال کرد آیا فلسفه زندگی‌ای که براساس زندگیآمریکایی تدوین شده، من می‌توانم در مشرق زمین در آسیا و در ایران آن را بپذیرم؟ 

Image result for meditation


آیا من نباید علمی متناسب بافرهنگ خودم تولید کنم؟ 

آیا مطابق با ارزش‌ها و اهداف این انسان، نباید علم تولید کنم؟  

جایگاه دین در اینجا چه می‌شود؟ 


Image result for worship

آیا ضروری نیست علمی به نامروان‌شناسی اسلامی» تحقق یابد؟ 

و اگر این تحقق نیابد دو دههدیگر جایگاه دین نزد ایرانیان چگونه خواهد بود؟! 

 

 
 



سلام می‌کنم به همه عزیزانی که مطالب ما رو می‌خوانند و نظر می‌دهند. در دنباله مباحث راجع به وم بازخوانی نیازهای فرهنگی، بومی، و اسلامی و پایه گذاری یک علم روانشناسی مبتنی بر نیازهای خود امروز می‌خواهم به بخش دیگری از شواهد گستره روان‌شناسی آمریکایی اشاره کنم. 

نتیجه یک تحلیل محتوا (آرنِت، 2008) از پژوهش‌های منتشرشده در مجلات انجمن روانشناسی آمریکا (APA) نشان می‌دهد که 68 درصد نمونه‌های مطالعاتی این تحقیقات، آمریکایی(آن هم نه همه آمریکایی‌ها؛ بلکه دانش آموزان دبیرستانی)، 28 درصد دیگر کشورها؛اعم از کانادا و برخی کشورهای صنعتی اروپا، 3 درصد آسیایی، حدود 1درصد آمریکای لاتین، وکمتر از 1 درصد آفریقای هستند! پس 96 درصد تحقیقات در آمریکا و اروپا انجام شدهاست. این به چه معنی است؟ 

یعنی یافته‌هایی که روی دانش آموزان آمریکایی انجام شدهتبدیل به یک یافته علمی جدید می‌شود، و بعد راجع به قانونمندی حاکم بر انسان نسخه پیچ می‌شودو می‌آید این سردنیا و به من آموزش داده می‌شود که 

- تو این‌گونه عمل کن!»

- بافرزندت اینگونه باش!»

- با همسرت آن‌گونه باش!»

بعد می‌پرسم بر چه اساسی باید این‌گونه و آن‌گونه باشم؟»

- جواب می‌دهند پژوهش‌ها نشان داده!»

 می‌پرسم پژوهش‌ها کجا نشان داده؟»

 - می‌گویند  در آمریکا نشان داده است!».

آیا انسان آمریکایی، مرد آمریکایی، زن آمریکایی مساوی و شبیه مرد و زن آسیایی و ایرانی است؟! 

آیا مرد و زن ایرانی با همان فرهنگ آمریکایی بزرگ شده با همان ارزش‌ها؟! 

ما اشتراکات انسانی را انکار نمی‌کنیم ولی این تفاوت‌های فرهنگی چه؟

- آیا احساس یک انسان آمریکایی و یک انسان ایرانی در کلان‌سازه‌هایی چون سلامت روان»، شادکامی»، آرامش»، و رضایت از زندگی» به یک گونه است؟

- او از چه شاد می‌شود و من از چه؟ او با چه به رضایت می‌رسد و من از چه؟

کدام علم می‌خواهد عهده‌دار مطالعه حالات و نیازهای روانی یک انسان ایرانی اسلامی باشد؟

به نظر شما چقدر می‌توانیم به یافته‌هایِ ترجمه شده‌ی روان‌شناسیِ امروز اعتماد کنیم؟

و چقدر نیازمند تدوین روان‌شناسی درون فرهنگی و روان‌شناسی اسلامی هستیم؟

  

در روزگاری که بیشتر افراد سر در ابزارک های ارتباطی فروبرده و کمتر بهسراغ خود و دیگران می روند، اما گاه اتفاق هایی رخ می دهد که باعث می شود از کورهدر بروند مثلا هنگام رانندگی، در محل کار، زمان خرید و حتی در منزل، این اتفاقات ومسائل برای همه وجود دارند، اما شیوه های رویارویی با آنها متفاوت است. شما با اینموارد چگونه مواجه می شوید؟
اگر كسی در حق شما بدی كند، خود را مجبور می‌بینیدكه در موردش كاری انجام دهید؟  تا به حال از دست مردم آنقدر عصبانی شده‌اید كه سرآنها داد بكشید و ناسزا بگویید؟و آیا می دانید آستانه تحمل شما كجاست؟ 

خشم، روانشناسی اسلامی، مهار خود، پرخاشگری

حتما می دانید موضوع خشم یکی از موضوعات مهمی استکه می‌تواند برای هر فرد تجربه شده باشد. البته بین دو نوع خشم یعنی خشم نشان‍ه‌ایو خشم انفعالی باید تمایز قائل شد. ابتدا اشاره ای به خشم نشانه ای می‌کنیم.  تحقیقات انجام شده در کشورهای آسیایی نشان می‌دهد افراد آسیایی افسردگی خودرا در قالب خشم نشان می‌دهند. مثلا گاهی فردی را عصبانی می‌بینیم که خشم او نشانه‌ایاز احساس یا هیجان خاصی است. مثلاً مردی که در خانواده ایرانی زود از کوره در می‌رودو این حالت مرتب تکرار می‌شود. اینکه بگوییم فرد خشمگینی است، اعمال راهکارهایمدیریت خشم کمکی به او نمی‌کند. بلکه باید به عمق ماجرا رفت. چرا که خشم او گاهیناشی از افسردگی پنهان است. 
اما خشم انفعالی که بیشتر، مورد بحث ما است زمانی بروزمی‌کند که فرد با ناکامی مواجه شود مثلاً زمانی که نیازهای شخصی، نیازهای جنسی،نیاز به احترام و عزت نفس و نیاز به دستیابی اهداف ترسیم شده و آرزوهای برآوردهنشده فرد تامین نمی‌شود و فرد ناکام می‌ماند. در نهایت حالت‌های خشم بروز می‌کند.به عبارتی اولین واکنش ناکامی، خشم است. از طرفی دیگر ناکامی در آرزوها، ای کاش‌ها»و چه می‌شود به فلان برسم» منجر به خشم می‌شود. البته باید بین خشم و پرخاشگریتفاوت قائل شویم. در واقع خشم حالات هیجانی درونی است که فرد در درون خود متوجه آنمی‌شود و ممکن است دیگران آن را درک نکنند اما پرخاشگری بروز بیرونی و رفتاری خشماست و دیگران با این سئوال که چرا عصبانی هستی متوجه آن می‌شوند که نشانه‌هایبیرونی آن شامل خود‌زنی، فریاد کشیدن، شکستن، و مواردی از این دست است. حتی نزاع‌هاو درگیری‌های خیابانی نشانه از خشم درونی ایجاد شده در افراد است که بیرون می‌ریزد. 


صلابت روانی(Mentaltoughness) اصطلاح جدیدی است کهاخیرا در مطالعات روان‌شناسی به‌عنوان یک سازه روان‌شناختی در کنار تاب‌آوری (Resilience) و سخت‌رویی(Hardiness) مطرح شده است. هرچند برخی این سه را به یک معنا گرفته‌اند اما از نگاه برخیدیگر صلابت روانی برخلاف آن دوی دیگر که رگه شخصیتی هستند؛ موقعیتی و غیرثابت است.
صلابتروانی بهطور عام، به مجموعه‌ای از خصوصیات مثبت اشاره داردکهبه فرد کمک می‌کند تا با شرایط دشواری(به‌خصوص در مسائل ورزشی و آموزشی) روبرو شود؛ و به طور خاص به وضعیت روانی ورزشکاران اشاره دارد که شرایط سخت ورزشی را جهت دستیابی به موفقیت ادامه میدهند.
در منابع اسلامی مفاهیمی چون صبر، استقامت، ثبات قدم می‌توانند سازه‌های روان‌شناختی مذکور را از لحاظ دینی مورد بررسی قرار دهند.
صلابت روانی، استقامت، صبر، تاب آوری، سخت رویی

صلابت روانی از چهار C تشکیل شده است:

1.     مهار(Control): فرد فکر می‌کند چقدر کنترل زندگی و شرایط خود، و  احساسات خود را در اختیار دارد.

2.     تعهد (Commitment): چقدر فرد متعهد است تا اهداف تعیین شده را به انجام برساند.

3.     چالش (Challenge): تاچه حد فرد مرزها را جلو می‌برد، تغییرات را در آغوش می‌گیرد و ریسک را می‌پذیرد.

4.     اعتماد (Confidence): میزاناعتماد به نفس فرد.

برایرشد صلابت روانی از راهبردهای زیر استفاده می‌شود:

ü    تفکر مثبت

ü    تصویرسازی

ü    کنترل اضطراب

ü    هدف گذاری

ü    کنترل توجه


سخنم را با سلام آغاز می‌کنم که بهترین نام  است و بهترین احساس را به همراه دارد.
قبلا در یکی از مصاحبه‌ها گفته بودم که چرا با اینکه فرهنگ ما شرق نشینان عموماً جمع گرا است اما رفتارهای فردگرایانه از خود بروز می‌دهیم؟ در غار تنهایی خود می‌خزیم و در یک جمع دوست داریم با یک وسیله همچون موبایل، و تبلت ارتباط داشته باشیم تا با افراد. اما واقعیت این است که ما همچنان با جمع در ارتباطیم اما گویا تمایل پیدا کرده‌ایم با دنیای مجازی بیش از دنیای واقعی تعامل پیدا کنیم، از طریق شبکه‌های مجازی با افراد هم صحبت شویم و احساساتمان را از آن طریق به آنها منتقل کنیم!! شاید این خاصیت تکنولوژی باشد و شاید هم حکایت از یک نیاز روانی پنهان و یا یک مهارت جدید، نمی‌دانم؟

تلگرام، بی موبایل هراسی، فرهنگ، روانشناسی، شبکه مجازی

به نظر می‌رسد ما ایرانیان همچنان روحیه جمع گرایانه خود را حفظ کرده‌ایم اما شکل و شمایلش متفاوت شده. ما دیگر دوست نداریم با افراد حتی آنهایی را که می‌شناسیم در دنیای واقعی رابطه برقرار کنیم و یا اصلاً گویا مهارت ارتباط واقعی را از دست داده‌ایم. گویی نیاز ما به دنیای مجازی بیش از دنیای واقعی شده، طوری که دیگر جدایی از آن برایمان خیلی سخت شده و اصلاً در صورت نبود آنها دچار نوعی فوبیا» و ترس» شده‌ایم. ما امروزه به چیزی به نام تلگرام» و اینستاگرام» نیاز پیدا کرده‌ایم تا حالات روانی خود، خوشحالی خود، ناراحتی خود و اطلاعات خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم، با آنها در آن فضا صحبت کنیم، اظهار محبت کنیم، استیکر» مثبت و منفی بفرستیم و اعلام حضور کنیم.
تلگرام، بی موبایل هراسی، فرهنگ، روانشناسی، شبکه مجازی
جالب است حتماً شما هم مواجه شده‌اید با افرادی که در بیرون هیچ ابراز احساساتی از آنها نمی‌بینید اما آنها در فضای مجازی چقدر زیبا بلدند به شما اظهار محبت کنند! افرادی که در دنیای بیرون قدرت نه گفتن ندارند اما در دنیای مجازی، ما آنها را افراد فعال و جسوری می‌یابیم 
نمی‌دانم شاید دنیای مجازی مسوولیت آور نیست، تنبیه کننده نیست، و یا ما تشویقهایش را جدّی نمیگیریم، 
به هر حال ما از این موجود به ظاهر بی اثر، شدیداً دچار ترس شده‌ایم نه از حضورش» که از نبودش»! ما امروز دیگر نمی‌توانیم به شبکه‌های مجازی متصل نباشیم، چون نگرانیم از جامعه عقب بمانیم، یا از حرفهایی که بین هم گروهی‌ها رد و بدل می‌شود بی خبر بمانیم، شاید کسی با ما کار داشته باشد و ما آنلاین» نباشیم، شاید و شاید؟. در حالی‌که وقتی به تاریخچه عضویت خود در یک گروه مراجعه می‌کنیم متوجه می‌شویم شاید چندان خبر مهمی نبوده که اگر ما از آن مطلع نمی‌شدیم دچار خسران» می‌شدیم، یعنی دچار نوعی بی تلگرام هراسی» شده‌ایم و این هراس هم در راستای تأمین نیازهای ما رقم خورده است.
تلگرام، بی موبایل هراسی، فرهنگ، روانشناسی، شبکه مجازی

از طرف دیگر، به نظر می‌رسد ما دیگر چاره‌ای نداریم جز اینکه با دنیای مجازی در ارتباط باشیم اما نه بخاطر ترس از دست دادن محتوای آن بلکه بخاطر یک نیاز روانی فرهنگی به نام  فرهنگجمع گرایانه». البته فرهنگی که به شدت در حال آمیخته شدن به فردگرایی» است. یعنی ما در شبکه‌های مجازی فقط به فکر خودمان» هستیم، فقط به دنبال لذت بردن خودمان، احساسات خودمان، خوشحالی و ناراحتی خودمان و نه جمع! تأمین نیازهای خود:Self» است که ما را به اینجا کشانده و نه نیازهای جمع:Group»!

تلگرام، بی موبایل هراسی، فرهنگ، روانشناسی، شبکه مجازی

بله دو پدیده فرهنگ جمع گرایی» و بی تلگرام هراسی:notelegphobia»(عیبی ندارد بگذارید این بار ما جعل اصطلاح کنیم!) با هم ترکیب شده‌اند و فرهنگ جدیدی در حال شکل گیری است، چیزی شبیه فردگراییِ جمعی هراس زُدا!»،تا نظر شما چه باشد؟

سلام بر همه شما.
پدیده حجاب در جامعه ما به خصوص پس از انقلاب اسلامی موضوعی است که مورد توجه مجامع داخلی و خارجی قرار گرفته است. من در اینجا نمی خواهم نگاه آسیب شناسانه به این پدیده داشته باشم بلکه بیشتر می خواهم یک تحلیل روانشناختی از بی حجابی برخی افراد در جامعه کنونی ارائه دهم.
کوتاهی نهادهای دینی»، کم کاری مسوولین فرهنگی»، بی تفاوتی دین مداران»، عدم تبیین ارزشهای حجاب»، نفوذ فرهنگی»، اعتراض خاموش»، بی اطلاعی مردم» و . شاید از  جمله تبیین هایی باشد که در مورد پدیده بی حجابی، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
اما با نگاهی صرفاً روانشناختی و بیشتر با یک رویکرد شناختی» به موضوع تقید بر حجاب ن و دختران ایرانی، میتوان از یک باور عمیق و هسته ای به نام روان بُنه»، طرح واره»، سازه واره»، و یا هر ترجمه دیگری که شما از عنوان علمی Schema: اسکیما» دارید، سخن به میان آورد. به تعبیر خیلی ساده، اسکیماها همان ذهنیتهای نهادینه شده ای هستند که در طی زمان به یک باور عمیق تبدیل شده اند. به اعتقاد روانشناسان، این باورهای عمیق مبنای شکل گیری قواعد و افکار سطحی تر می شوند که در زندگی روزمره ما بدون اینکه که توجه داشته باشیم فعال شده و ما رفتارهای خود را بر اساس آنها شکل می دهیم. ای برادر تو همه اندیشه ای!».

روان بنه، حجاب، بی حجابی، روان شناسی، شناخت

روند علمروانشناسی در دنیا سوگیری خاصی دارد. در زمینهٔ روانشناسی خواسته ویا نا‌خواسته بی‌توجهی شده است.

روانشناسی فرهنگی، نفوذ، روانشناسی آمریکایی، تاریخچه روانشناسی، پیاژه، ویگوتسکی

اگر علم روانشناسی را بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم بادو رویکرد مواجه می‌شویم، رویکرد آمریکایی و اروپایی، این دو رویکرد سابقه طولانیدارند و باوجود اینکه روانشناسی در کشورهای اروپایی و بخصوص کشوری مثل آلمان پدیدآمد و آمریکایی‌هایی این علم را نزد آلمانی‌ها فراگرفتند، پس از بازگشت به کشورخودشان، شروع به توسعه روانشناسی کردند. آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند کهنظریات خودشان را ارائه دهند و به‌نوعی از اروپایی‌ها و مکتب اروپایی مستقل شدند،اما در این صدسال گذشته به دلایلی رویکرد آمریکایی در روانشناسی نفوذ بیشتری پیداکرد.

روانشناسی آمریکایی، نفوذ فرهنگی، تاریخچه روانشناسی، روان شناسی فرهنگی، پیاژه

 رویکرد آمریکاییدر روانشناسی با ارائه کتب بیشتر و ساده‌تر موجب ترغیب خوانندگان به این کتاب‌ها شدکه هم در دسترس تر و هم قابل‌فهم‌تر بود. از طرفی هم بخشی از تحصیل‌کردگان ایرانی هم در امریکا تحصیل‌کرده بودند و گرایش به ترجمه کتاب‌های آمریکاییداشتند و از همین جهت اگر بخواهیم مقایسه کنیم تعداد کتاب‌های با رویکرد آمریکاییدر ایران نسبت به کتاب‌های اروپایی بیشتر است.

 هر کشوری رویکردخودش را در روانشناسی دارد، برای بیان ملموس‌تر این مسئله می‌توان به یکی از نخستینکتبی که دانشجویان روانشناسی مم به خواندن آن هستند یعنی مکاتب روانشناسی وتاریخچه روانشناسی اشاره کرد که در طی آن، روانشناسی را به دانشجویان معرفی می‌کنند؛ کهعموماً این کتاب‌ها در امریکا تألیف و منتشر شده‌اند و اساساً تاریخچه نویسی ازعلایق آمریکایی‌هاست نه اروپایی‌ها!

 برای مثال: کتابی با عنوانInternationalizing the History of Psychology»  به معنای بین‌المللیسازی تاریخچه روانشناسی» در سال ۲۰۰۶ منتشر شده که به سرویراستاری شخصی به نام آدرین سی براک» تألیف شده است.

بین المللی سازی روانشناسی، تاریخچه روانشناسی، روانشناسی آمریکایی، روانشناسی فرهنگی، نفوذ


یکی از مهمترین شاخه های علم روانشناسی، مطالعه شخصیت»است تا جایی که برخی از روانشناسان تمایل دارند روانشناسی شخصیت را تمام روانشناسیبدانند.

آنها معتقدند اساساً شناخت روان انسانها یعنی شناخت شخصیت آنها؛ وروانشناسی برای همین شکل گرفته است!

به هر حال، اگرهم نگوییم که مطالعه شخصیت تمام روانشنات؛ اما لااقل جزء بسیار مهم آن است.

یکی از دغدغه های پژوهشگران در روانشناسی اسلامی یافتنمعادل مفهوم شخصیت» در آموزه های اسلام است.

اگر کمی با ادبیات پژوهشی اسلامی آشنا باشید تا به حال دراین زمینه این مفاهیم بیشتر معرفی شده اند: شاکله»، فرد»، ذات: خود»، و امرؤ:شخص».

اخیراً توجه بنده هم به مفهوم دیگری جلب شده بود که
ارتباط شناسی اسلام و روان‌شناسیِ مدرن 110 ساله شد!

کی؟

کجا؟

توسط چه کسانی؟

چگونه؟

رویکردها؟

الان در کجای تاریخ هستیم؟

بعد از این چه باید کرد؟




پیشنهاد می‌دهم مطالعه مقاله علمی جریان‌شناسی روان‌شناسی اسلامی در عصر حاضر را از دست ندهید.

حاصل چندین سال بررسی و مطالعه

مستند به صدها پژوهش داخلی و بین المللی



http://jcp.samt.ac.ir/article_1697.html




آخرین جستجو ها

تولیدی کیف تالار گفتگو برای تبادل افکار و تجربیات مراقبین فرسایش مغز(دمانس) ارادت نامه حکمت کهن elreadhuepret craxbumentia Randolph's site Ignacio's life Wholesale NFL Houston Texans Jerseys From China woolderslingco